معنی کاونده، نقب زن، حفار، درخورنقب زنی, معنی کاونده، نقب زن، حفار، درخورنقب زنی, معنی lاmjbi، jrf xj، ptاc، bcomcjrf xjd, معنی اصطلاح کاونده، نقب زن، حفار، درخورنقب زنی, معادل کاونده، نقب زن، حفار، درخورنقب زنی, کاونده، نقب زن، حفار، درخورنقب زنی چی میشه؟, کاونده، نقب زن، حفار، درخورنقب زنی یعنی چی؟, کاونده، نقب زن، حفار، درخورنقب زنی synonym, کاونده، نقب زن، حفار، درخورنقب زنی definition,